کسرا  کسرا ، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

کسرا یعنی شاه خوب

دوران کرونا و خانه نشینی

قهرو آشتی های هلیا و کسرا

روز جمعه با مامان هلیا قرار گذاشتیم تا به پارک آب آتش بریم ولی هوا کمی سرد شد و باد هم میوزید بنابراین ترجیح دادیم بچه ها را اطراف خونه بگردونیم.به پارکهای اطراف خونه سر زدیم .یک سگ کوچلو که قبلا هم به دوتایشون حمله کرده بود با صاحبش توی پارک بود و برعکس اونروز خیلی آروم به نظر میرسید و بچه ها باهاش بازی  کردند و بعدش هم هوس دوچرخه سواری کردند .بعد بازی هم دوست داشتند که عکس بگیرن هلیا باباش و صدا میزد و کسرا هم منو صدا میکرد تا از اونها عکس بگیریم و من که به اونها نزدیکتر بودم اشاره دادم که من اومدم طاها هم با من راه افتاد ولی مامانش اونو گرفت کسر ا و هلیا در حال  ژست گرفتن شدند و منهم از...
20 ارديبهشت 1394

کوروش ستاری با کسرا

هرچند خرید های کلی  معمولا روز پنجشنبه انجام  میشه  ولی کسرا در پایان هر خرید برای اومدن قول رفتن به   پارک را میگیره  روز پنجشنبه به کوروش ستاری رفتیم و چون طبقه  پائین فروشگاه هایپر بود قرار شد  بعد   خرید به هایپر بریم و خوراکی بخریم. اولین چیزی که برای کسرا جذابیت داشت آدم آهنیهای درب ورودی  فروشگاه بود و دوست داشت با همه اونها عکس بندازه .داخل فروشگاه  وقتی پله برقی ها را دید هوای فروشگاه بوستان و برداشت و سریعتر از ما حرکت کرد و محو شد زمانیکه دنبالش گشتیم و پیداش کردیم گفت دنبال شهر بازیش میگشتم و به من اصرا رمیکرد که باید با من بیایی تا خود...
19 ارديبهشت 1394

علاقه کسرا به پارک کوثر شیان

کسرا چهار سال و نیمش بود  که ما از شیان  به علت  نزدیک شدن به محل کارم اسباب کشی کردیم.  اون مدتی را که شیان زندگی میکردیم  کار  کسرا این بود که هر روز صبح و عصر وارد پارک بشه و بازی کنه به همین وسیله  دوستهای  زیادی پیدا  کرد که  برای بازی  باهاشون قرار  میذاشت  و اونقدرخاطرات  خوبی از دوستاش و پارک داره که تقریبا هفته ای یکی دو بار بهمون گوشزد میکنه که به پارک کوثر بریم.  خدا را شکر که عمه  کسرا ساکن شیانه و  باعث میشه به هوای خونش یادی از همسایه های قدیمی  کنیم و کسرا به بهونه پارک و خونه عمه به نازنین زهرا هم...
10 ارديبهشت 1394

اجداد پدری کسرا در شیراز

نسلها و ارتباطات در دنیای امروزی اونقدر کمرنگ شده که اگه خیلی هنر کنیم فقط اسم پدر بزرگ خودمون یا پدر پدر بزگمونو بلد باشیم و این برای من جالب بود که  اکثر فامیلهای بابای کسرا  اجداد  چندین نسل قبل از خودشونو  میشناسن و از مقبره هایی که خونوادگی بوده خبر دارند و این اسامی را تو یاد و سینه خودشون حفظ کردند چند روز پیش بابای کسرا از من خواست تا اجدادشون  در وبلاگ  بازگو بشه و با نوشتن  ،اسامی در یاد ها بمونه. اسامی اجداد پدری کسرا                           &...
8 ارديبهشت 1394

دربند تهران با کسرا

چهارشنبه بعد از ظهر بود که مامان حاجیو به خونش رسوندیم بابای کسرا بهش قول داده بود که به پارک مهر  نزدیک خونه  مامان حاحجیه ببرتش وقتی مامان حاجی را پیاده کردیم عمو پرویز خونشون بود  و مامان حاجی نتونست با ما بیاد .به بابای کسرا گفتم پارکیو بریم که نزدیک خونه باشه از فرمانیه به تجریش اومدیم،باباش گفت اگه موافقید بریم دربند که هم کسرا تلسکی سوار شه هم یک سر به رستوران بابای  پارسا بزنیم .با اسانسور به تلسکی رفتیم ولی  چون ساعت شش رسیدیم تعطیل شده بود و کسرا فقط مسیر و صندلی تلسکی را دید و گفتیم  دوباره میاریمش و از راه خروج اضطراری با پله ها به پائین برگشتیم و چند تا عکس گرفتیم وقتی که پائین ا...
4 ارديبهشت 1394

هلیا و کسرا در پارک شریعتی

روز پنجشنبه  با مامان هلیا قرار گذاشتیم تا بچه ها را باهم به پارک شریعتی ببریم  و علتش هم باز شدن گلهای لالست که به عکسها زیبایی میده  بچه ها از قرارمون خیلی خوشحال شدن با اینکه روز جمعه 28 فروردین به این پارک رفتیم  ،گلها از حالت شادابی خارج شده بودن ،ساعت 5.30 به پارک رسیدیم پارک هم روز تعطیل خیلی شلوغ بود و همش منتظر فر صت بودیم تا جمعیت رد نشن تا بتونیم عکس بگیریم مامان هلیا بدنبال طاها میدوید و من هم به دنبال کسرا و هلیا اون دوتا که پی بازی کردن افتادن و یک لحظه هم واسه عکس نمی ایستادن یک لحظه هم که کسرا راضی شد تا عکس بندازه هلیا بازی در یماورد که میخوام برم پیش مرغابیها بابای هلیا اونو ب...
3 ارديبهشت 1394
1